اختلال دوقطبی نوعی اختلال خلقی و واژه دوقطبی به معنای “دو انتها” است. ویژگی اصلی این اختلال وجود دورههایی از بیثباتی در عملکردهای هیجانی و خلق است. برای افراد مبتلا به دوقطبی، زندگی به دو واقعیت متفاوت تقسیم شده است: شیدایی و افسردگی. یعنی عدم تعادل بین احساس سرخوشی و ناخوشی.
دو نوع اختلال دوقطبی وجود دارد:
نوع 1: که مشخصهی آن بروز دورههای مانیک (شیدایی) همراه با یا بدون دورهی افسردگی اساسی است. بالاها و پایینهای شدیدی دارد که به آن دورههای جنون میگویند و باعث میشود حال فرد بین زودرنج بودن و شکست ناپذیر بودن در نوسان باشد. اما این دورههای شیدایی از احساس سرخوشی عادی فراتر میروند و فرد را دچار علائم مشکلزایی مانند افکار مسابقهای، بیخوابی، تند صحبت کردن، افعال ناگهانی و رفتارهای پرخطر میکنند.
نوع ۲: که مشخصهی آن بروز حداقل یک دورهی افسردگی همراه با یا بدون دورهی هیپومانیک است. دورههای کوتاه و با شدت کمتر شیدایی دارد و با دورههای طولانی افسردگی همراه شده است.
علائم و نشانههای دورهی مانیا:
- خلق بالا و تحریکپذیر
- افزایش عزت نفس یا خودبزرگبینی
- نیاز کمتر به خواب (3-2 ساعت)
- میل زیاد برای حرف زدن و بسیار پرحرف بودن
- سبقت و پیشیگیری افکار از یکدیگر
- حواسپرتی و عدم توانایی در تمرکزکردن
- درگیری بیش از حد در فعالیتهای لذتبخش (رابطه جنسی، قمار و …)
- نقص شدید در عملکرد شغلی، تحصیلی و روابط بین فردی
علائم و نشانههای دورهی هیپومانیا:
- خلق بالا یا تحریکپذیر که طول مدت آن از مانیا کمتر است.
- افزایش عزت نفس یا خودبزرگبینی
- نیاز کمتر به خواب
- میل زیاد برای حرف زدن و پرحرفی بیش از حد
- سبقت و پیشیگیری افکار از یکدیگر
- حواسپرتی و عدم توانایی در تمرکزکردن
- درگیری بیش از حد در فعالیتهای لذتبخش (رابطه جنسی، قمار و …)
- شدت کمتر از مانیا و بدون تغییر اساسی و قابل ملاحظه در عملکرد روزانه
دوره افسردگی در اختلال دوقطبی به صورتهای مختلفی بروز میکند:
خلق افسرده، عدم توانایی از لذت بردن از سرگرمیهای پیشین، کنارهگیری اجتماعی، ناتوانی در تمرکز کردن و نقص در تفکر، تغییر ذائقه (پرخوری یا بیاشتهایی)، کاهش یا افزایش وزن، احساس بیفایده بودن همراه با احساس گناه شدید، پرخوابی یا کمخوابی بیش از حد، خستگیناپذیر بودن یا احساس خستگی دائمی، کندی یا بیقراری روانی حرکتی، یا افکار مدام خودکشی.
در سراسر دنیا، یک تا سه درصد بزرگسالان محدوده وسیعی از علائم را تجربه میکنند که نشان دهنده اختلال دوقطبی است. بیشتر آنها افراد کاری و اعضای فعال جامعه هستند و زندگی، انتخابها و روابط آنها با اختلال دوقطبی محدود نشده است، با این وجود برای بسیاری عواقب آن جدی است. بیماری میتواند موجب افت شدید عملکرد فرد شود و عملکرد تحصیلی و کاری فرد، روابط او، امنیت اقتصادی و همچنین امنیت خود او را به خطر بیاندازد.
عامل ایجاد اختلال دوقطبی چیست؟
محققان معتقدند که سیمکشی پیچیده مغز نقش عمده ای را در این اختلال بازی میکند. به لطف تلاش دائمی مغز، با از بین بردن اتصالات عصبی خراب یا بیاستفاده، مغز سالم اتصالات قدرتمند میان سلولهای عصبی را حفظ میکند. این کار بسیار مهم است زیرا مسیرهای عصبی ما مانند نقشهای برای همه کارهای ما هستند. با استفاده از تصویربرداریMRI , محققان دریافتهاند که در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی، توانایی ترمیم مغز مختل شده است. این یعنی سلولهای عصبی آنها بلااستفاده میمانند و شبکهای غیرقابل مسیریابی را تشکیل میدهند. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به این دلیل که تنها از سیگنالهای سردرگم به عنوان راهنما استفاده میکنند رفتار و افکار غیرمعمولی بروز میدهند. همچنین علائم مشکلات روانی مانند رفتار و صحبت پراکنده، افکار وهم انگیز، پارانویا و توهم نیز میتوانند در مراحل شدید اختلال دوقطبی بروز کنند. این به دلیل فراوانی یک انتقال دهنده عصبی به نام دوپامین است. فعالیت دوپامینی احتمالا در افسردگی کاهش و در شیدایی (مانیک) افزایش مییابد.
اما با وجود دانستن این مسائل، نمیتوان اختلال دوقطبی را تنها به یک عامل نسبت داد. در واقع، این مسئلهای پیچیده است. برای مثال، آمیگدال مغز در تفکر، حافظه بلند مدت و تحلیلهای احساسی دخیل است. در این بخش مغز، عوامل مختلف از ژنتیک گرفته تا آسیبهای اجتماعی ممکن است باعث بروز اختلال و به وجود آمدن علائم اختلال دوقطبی شوند. این شرایط در خانوادههای مبتلایان به وفور دیده میشود، پس میدانیم که وراثت نقش عمدهای بازی میکند. اما این به آن معنا نیست که یک ژن خاص به بیماری دوقطبی مربوط است. درواقع احتمال بروز اختلال دوقطبی به ارتباط بین ژنهای بسیاری مربوط است و دستورالعملی پیچیده دارد که ما هنوز برای درک آن در تلاش هستیم. همچنین آسیبپذیری (داشتن استعداد برای ابتلا به اختلال دوقطبی) و استرس نیز دو عامل اساسی در ابتلا به این اختلال هستند. آسیبپذیری باعث میشود که فرد مستعد بیماری شود و استرسها شروع بیماری را تسهیل میکنند.
درمان اختلال دوقطبی پیچیدهتر از درمان افسردگی تک قطبی (افسردگی اساسی) است. تشخیص و زندگی با اختلال دوقطبی چالش برانگیز است، با این وجود این اختلال قابل کنترل است. داروهای خاصی مانند لیتیوم میتوانند با تثبیت موقعیت روانی فرد به او در مدیریت رفتار و افکار خطرناک کمک کنند. اینگونه تثبیتکنندههای حالت روانی با کاهش فعالیتهای غیرطبیعی در مغز و درنتیجه تقویت پیوندهای عصبی، کار میکنند. سایر داروهایی که برای این منظور استفاده میشوند ازجمله داروهای ضدروانپریشی، تاثیرات دوپامین را اصلاح میکنند. همچنین شوک الکتریکی، مانند یک تشنج بادقت کنترل شده در مغز عمل میکند و گاهی به عنوان یک درمان فوری از آن استفاده میشود.
بعضی مبتلایان به اختلال دوقطبی درمان را پس میزنند چون میترسند احساساتشان کمرنگ شده و خلاقیتشان از بین برود، اما روانپزشکی مدرن دائماً در تلاش است تا از این مسئله جلوگیری کند. امروزه پزشکان، با بیماران بر اساس شرایطشان کار میکنند تا با ترکیب داروها و روشهای مختلف بیمار بتواند با استفاده از تمام ظرفیتهای خود زندگی کند. ورای دارو و درمان، تغییرات کوچک در شیوه زندگی مانند ورزش مرتب و دائم، عادتهای خواب خوب، استفاده نکردن از مواد مخدر و الکل و البته همدلی، همراهی و حمایت خانواده و دوستان هم میتواند به مبتلایان به اختلال دوقطبی کمک کند.
اختلال دوقطبی یک اختلال عودکننده و همراه با دورههای بهبودی است. برخی بیماران به سرعت و با مداخلات درمانی خفیف بهبود مییابند، برخی دیگر ممکن است به درمانهای جدیتر و حمایت بیشتری نیاز داشته باشند.
بستگان و دوستان افراد مبتلا به این اختلال ممکن است اغلب احساس پریشانی و اندوه کنند، اما حمایت و آموزش همراه با درک و شناخت اجتماعی بهتر، بخش مهمی از درمان را شامل میشود. به یاد داشته باشید که اختلال دوقطبی یک بیماری است، نه گناه خود فرد یا همه هویت او، و با ترکیب کردن درمان دارویی از درون، همدلی و همراهی خانواده و دوستان از بیرون و تلاش خود فرد مبتلا به اختلال دوقطبی برای یافتن تعادل در زندگی، میتوان آن را کنترل کرد.
تمام بیماریها با تشخیص به موقع قابل کنترل و یا درمان هستند، بنابراین در صورت مشاهده نشانههای غیرعادی به پزشک متخصص مراجعه کرده تا اقدامات درمانی لازم و به موقع اعمال شود.